Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-27@14:40:35 GMT

مرگ‌اندیشی در کوتاه‌سروده‌های سیروس نوذری

تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۰۴۳۵۳

مرگ‌اندیشی در کوتاه‌سروده‌های سیروس نوذری

ایسنا/خوزستان چیستی و ماهیت مرگ موجب پیدایش افکاری متناقض در عرصه‌های مختلف فکری از جمله در شعر و ادب فارسی شده است و هر کدام از شاعران با تکیه بر پایگاه‌های فکری و معرفتی خود به این پدیده نگریسته‌اند. نیز آثار ادبی تجلیگاه دیدگاه‌های بشر در باب موضوعات گوناگون است و مرگ از مهم‌ترین دغدغه‌های ذهنی او در اعصار و قرون بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نوشته حاضر به قلم میلاد موحدی‌راد، شاعر و منتقد ادبی، از منظری متفاوت مرگ‌اندیشی را در سروده‌های سیروس نوذری کاویده و برای انتشار در اختیار ایسنا گذاشته است:

یکی از مسایلی که از دیرباز در زندگی بشر و پابه‌پای نفس کشیدنش مورد توجه و کنجکاوی‌اش بوده است موضوع اسرارآمیز مرگ است.

بشر مرگ را به شکلی جدی زندگی کرده است و به طور ذاتی دوست ندارد این حیات مملو از خواستنی‌ها را رها کند و همواره راهی برای «جاودانگی» در  ناخودآگاه خویش جست‌وجو کرده و می‌کند و همین میل به جاودانگی است که هنرپرور می‌شود.

مرگ در اساطیر و افسانه‌ها تا ادیان مختلف بشری همیشه حضور پررنگی داشته و به زبان استعاره‌ها و رمزها و نمادها با ما حرف می‌زده و می‌زند. به طوری که در ادبیات هم به عنوان یکی از دغدغه‌های خاص خود را نشان می‌دهد و لابه‌لای اشعار بسیاری از بزرگان ادبی جهان خاصه ادبیات فارسی ردپای آن را گاه به وضوح و گاه به ایما و اشارت می‌توان یافت. شاید وقتی به ادبیات کهن و میراث غنی و کهنسال شعر فارسی می‌نگریم در نگاه نخست و لحظه‌ای «خیام» را نسبت به این محتوا فعال‌تر و پویاتر می‌یابیم.

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

این رباعی  مشتی است نمونه خروارخروار رباعیات و موضوعات این چنینی در شعر فارسی و خاصه خیام.

در ادبیات معاصر نیز مرگ‌اندیشی به شدت مورد توجه شاعران بوده است. شاعران متفاوت با سبک‌های مختلف و دستگاه اندیشه و نوع نگاه خاص خود به مرگ اندیشیده‌اند؛ از نیمای نواندیش تا اخوان و سهراب و فروغ و شاملو هر یک به طرز و سیاق فردی خود. در این میان شعر سیروس نوذری را نسبت بدین موضوع می‌توان خاص و نمونه خواند و پیرامون سبک و سیاق سرودنش نوشت. نوذری که نامش با شعر کوتاه گره خورده است و هویت شاعرانه اوست. شعر کوتاه با توجه به ساخت فشرده‌اش کمتر قدرت شگرد و نمایش به شاعرش می‌بخشد و شاعر با کمترین مصالح خود یعنی کلمات عمیق‌ترین مسایل حیات بشری را نشان می‌دهد.

برای پرداختن به نوع نگاه او به «مرگ» به سراغ برخی از کوتاه سروده هایش می‌روم و برداشت‌های خود را به عنوان یک مخاطب شعردوست می‌نویسم. «مرگ» در شعرِ نوذری چهره دیگری دارد. ساخت و ساختار محکم و چینشِ دقیق واژه‌ها در شعر سیروس بسیار شایان توجه‌اند. واژه در چنگ محتواست و محتوا در چنگ واژگان؛ آن هم در کوتاه‌ترین راه. کوتاه‌ترین واژگان محتوای عظیمی را به تصویر می‌کشند و این بوالعجب کاری است که ذهن شاعر بسان یک اعجازِ کوتاه به نمایش می‌گذارد. چه پر نشاط پرندگان/صبحگاه گورستان.

 در واقع در شعر کوتاه این کلمات هستند که رسالت سنگینِ محتوا و تصویری‌سازی و کشف و شهود شاعرانه را به دوش می‌کشند و انتخاب به‌جا و نابه‌جا آنها فاصله میان شعر کوتاه استوار با شعرِ کوتاه سست را عمیق‌تر می‌نمایاند.

زیباست هنوز

چراغ

بی‌روشناش

نوذری همواره نگاه زیبایی به مرگ دارد و اصولا چهره مرگ در شعر او نه تنها زشت نیست بلکه نوعی طبیعت بکر است؛ طبیعتی که از لمسِ بشر خارج است و شاعر همین لایدرک بودنش را زیبا و پسندیده می‌داند. پس مرگ در شعر او به تکرار، زندگی است.

کفن، کافور، سفیداب

و یک سفیدی دیگر.

 او پاک‌ترین و زیباترینِ رنگ‌ها را به مرگ اختصاص می‌دهد و رنگ مرگ در نگاه او این گونه سپید است.

این همان دم است که باید بمیرم

بوی برف.

به دیگر عبارت، او نه تنها مرگ خود را بلکه مرگ عناصر مختلف حیات را هم زیبا می‌بیند و می‌نویسد.

بر دست‌هایش سر گذاشت به وقت مرگ

گرگ بیشه پنهان

گویی که مرگ خوابی آرام در ظهری زمستانی و زیبا است و این تصویر مرکزی با خرده تصویرهای دیگر مدام در شعر او دیده می‌شود.

برفبار

بر خواب سنگ

بر پلک تو.

همچنین:

هر چه مدفون زیر برف

مگر سفیدی اسب.

مرگ/برف در شعر سیروش گاهی یک واژه و یک تصویر می‌شوند. عظمت برف در نگاه او شاباش‌های سپید مرگ است بر سر هر چیزی! از سنگ گرفته تا مادیان زیبا تا پلکی که دیگر باز نخواهد شد.

در شعر نوذری انتخاب کلمه و رسالت مذکور به خوبی رعایت می‌شود و تصاویر سنگین و محتوای ناخودآگاهِ شاعر به زیباترین شکل ممکن در کنارِ هم مسالمت‌آمیز می‌نشینند» در واقع سه اهرم «معنا و تصویر و موسیقی» و انسجام آن‌ها در واژگان محوریت حیات زنجیره‌ای شعر را برعهده می‌گیرند و شعرش را جهت و جهش می‌دهند.

خونین

میان شقایق‌ها

چنگ پلنگ.

یا:

نشانم می‌دهد نخی کبریت

هر چه تاریکی را.

در سروده‌های مرگ‌اندیشانه سیروس، حکیمی را می‌توان دید که فلسفه مرگ را چنان عمیق زندگی کرده است که گویی معنای مرگ (نیستی) را افلاطون‌وار هضم نموده است و جز زندگی نمی‌توان برداشت دیگری را در پستوی ذهنِ کنجکاو و زایایش جست‌وجو کرد.

همین برگ بر آب می‌رود هر خزان

 فیلسوفانه بر این «نیستی هست‌نما» می‌شورد و آن «هستیِ نیست‌نما» را فریاد می‌کشد و کوسِ «نیستی در هست آیین من است» را سر می‌دهد. این نگاه مضمون مرگ سروده‌هایش را به مولوی شبیه می‌کند. گویی که مرگ آغازِ راه اوست.

تدفین دوست/منم که می‌شنوم جیک‌جیک گنجشک را.

مرگ، بهاری است دیگرگونه، مهربان و صمیمی مثل:

بر باد می‌دهد شکوفه‌هاش را

هر بهار

بادام پیر

یا:

جمعیت جهان من‌اند اینان

اشیا

با دهان‌های خاموش

مرگ در عرفان نه تنها معنای خود را از دست می‌دهد بلکه آن را شیرین و شیوا می‌کند. عارف هوسِ مردن دارد و رویای عدم. نیستی را مقدس می‌شمارد و نه تنها نمی‌هراسد بلکه لحظه‌لحظه‌اش را زندگی می‌کند و برایش خط و نشان می‌کشد که:

«مرگ اگر مرد است گو نزد من آی

تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ»

خوشا

درون تاریکی

ای اشتیاق ندیدن

در این سروده‌ها نوذری را می‌توان در پسِ این لبخند این گونه عارفانه دید که حیثیت مرگ را به بازی گرفته است و به ریشش می‌خندد.

تخیلِ شاعرانه او واقعیت دیرپای تفکرِ بشری را به بازی می‌گیرد و مرا به عنوان یک مخاطب شعردوست به خنده وامی‌دارد. لبخندی که پس از خواندن این شعرها زده‌ام شاید همان چیزی است که شاعر می‌خواهد. شاعر در پی آن است که ذهن مخاطب را به این ماجرا بکشاند تا لبخندی بزند و بخندد. کوچکش بشمارد (نه اینکه تحقیرش کند بلکه دردش را روانکاوانه التیام ببخشد) و زندگی‌اش کند و بگذارد و بگذرد.

دم می‌زند هنوز/کپور/بر پیشخوان ماهی‌فروش.

 شعرِ نوذری خاصه در این موضوع همواره چنین رسالتی را با مخاطبش به اشتراک می‌گذارد. شاعر با زبان هنری خود می‌خواهد این دل‌مشغولی گران را برایش به جایی برساند.

وزوزی کن/دو روز مانده از عمر/خرمگس.

در پشت این چهره، نقاشی را می‌توان تصور کرد که با زبان هنری خود به شکل مدرنی از کهن‌ترین و کهنه‌ترین موضوع ذهنی، بشر را می‌گریزاند. تابلویی می‌کشد و جانکاه‌ترین موضوع را با رنگ و لعابی تازه به تصویر می‌کشاند.

کاینات هر چه گو باش/این جوی/جهان دو جیرجیرک است.

و آن درد نخستین را چنان در تابلو زیبا جلوه می‌دهد که برای لحظاتی دیدن این نقاشی به لذتبخش‌ترین شکل ممکن این اصالت دیرپا را نمود می‌دهد، گوارا می‌سازد و کراهت‌اش را پنهان می‌کند.

باز آمدند لک‌لک‌ها/جز آن که بال‌هاش سفید برف.

واژگان در شعر سیروس رابطه‌ای معنایی درونی و بیرونی خوبی ایجاد می‌کنند و هر چه این رابطه عمیق‌تر می‌شود شعر او امتیاز بیشتری را کسب می‌کند. در واقع آنچه را که شاعر از دالان پیچیده ذهن خود همچون روحی سرشار در قالب کلمات و فرم تجسد می‌دهد یگانگی و وحدت بسزایی دارند.

بسته شد کتاب

با مورچه‌ای میان سطرهاش.

نوذری وقتی به مرگ هم نمی‌اندیشد مرگ است که از لابه‌لای شعرش سرازیر می‌شود.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها شاعر شعر شعر کوتاه سروده ها مرگ اند نه تنها شعر او

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۰۴۳۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب

سیدمهدی بنی‌هاشمی شاعر سروده «سلام فرمانده» به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت که یک بیت از آن را به مناسبت عملیات وعده صادق خوانده بودند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی (ع) با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواندند:

تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس / عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز

در پی انتشار این سروده، سیدمهدی بنی هاشمی از شاعران جوان گیلانی که با سرود سلام فرمانده بیشتر در اذهان مردم شناخته می‌شود، با سرایش غزلی به استقبال این شعر رهبر انقلاب رفت. متن این شعر را به شرح زیر است:

«دلا، ننگ است از میدان گریزیم
در این هنگامه از یاران گریزیم

بیا تا مثل آن عشّاق در طَف
چو پروانه ز شهد جان گریزیم

غم از چه داری ای دل؟ نوح با ماست
نباید از دل طوفان گریزیم

بدان در عشق، آسایش حرام است
مباد از سختی دوران گریزیم

عصا بنداز، اعجازی کن ای دل
که از این مکر دژخیمان گریزیم

خدا با ماست پس حتی ز آتش
چو ابراهیم ما آسان گریزیم

ز سحر ساحران و مکر مکار
بیا بر دامن قرآن گریزیم

بخوان پیش از کلام الله، اعوذی
که سمت حق از این شیطان گریزیم

چو حیدر باش و درب کفر برکن
که از این قلعه دیوان گریزیم‌

بیا از غده بدخیم صهیون
به سوی حضرت درمان گریزیم»

کد خبر 748328

دیگر خبرها

  • سیروس همتی مجری شبکه آموزش شد
  • تغییر نام «مثبت آموزش» به «استودیو معلم»/ سیروس همتی مجری شد
  • استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
  • ببینید | پوستر متحرک سروده‌ رهبر انقلاب در آستانه حمله سپاه به اسرائیل
  • مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است
  • صحنه مشکوک سن سیروس بدون سوت پنالتی
  • بهسازی و آسفالت جاده روستایی تنگ بابا احمد اندیکا+فیلم
  • شعر جدید نغمه مستشار نظامی در استقبال از سروده رهبر انقلاب
  • « موسای ما تو هستی»
  • برگزاری نشست هم اندیشی استاندار با فعالان محلات استان قزوین